دوباره کنکور...
نازنینم،یاسمنم، بهارم .... سلام
ببخشید مامان دیر به دیر بهت سر میزنه...مثلا دارم برای کنکور ارشد آزاد می خونم بابایی که فوق لیسانس قبول شد منم مصمم شدم که جدی تر درس بخونم...
راستی هفته قبل با عارفه رفتیم ساری تا بابا رو دانشگاه ثبت نام کنیم... خیلی خوش گذشت خیلی حرف تو پیش اومد ، عمو سعید و خاله مینا (بابا و مامان عارفه) همش برامون دعا می کردن انشائ الله سال دیگه با کوچولومون بیاییم سفر...
خلاصه همه منتظر اومدنت هستند و من و بابایی بیشتر از همه
چشم براه تو
برای مامان هم دعا کن بتونه دانشگاه قبول شود تا بتونه باعث افتخار تو بشه....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی